چگونه ممکن است مردم دنیا تسلیم یک جمعیت اندک شوند و از عادات و اخلاق و برنامهها و سنن خود دست بردارند؟
طبق روایات وقتی حضرت صاحب الامر علیهالسلام ظاهر میشوند، نخست سیصد و سیزده نفر از خواص اصحاب آن حضرت در مکه حاضر میگردند و وقتی عده اصحاب و اجتماع کنندگان به ده هزار نفر رسید از مکه خارج میشوند.
غلبه آن حضرت و حکومت جهانی اسلام، ممکن است بطور معجزه انجام یابد و ممکن است با فراهم شدن اسباب ظاهری باشد و ممکن است به هر دو نوع واقع شود، چنانکه پیشرفت و غلبه پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به هر دو نوع بود.
* اما بصورت معجزه، محتاج به توضیح نیست که حصول چنین پیروزی برای آن حضرت، به خواست خداوند، امری است ممکن و با بشارتهای حتمی که در قرآن مجید داده شده حاصل خواهد شد و خداوند به مصداق آیه:
«کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله ؛ چه بسیارند گروه اندکی که به اذن خداوند، بر گروه بسیاری چیرگی مییابند» (بقره/259)
آن حضرت، اصحابش و عموم بندگان شایسته خدا را بر همه غالب و حاکم و وارث و مالک ارض قرار میدهد.
* و از لحاظ اسباب ظاهری هم حصول چنین پیروزی و تشکیل آن حکومت الهی عملی خواهد بود; زیرا آن حضرت در موقعی ظهور میکند که اوضاع و احوال اجتماعی و اخلاقی و سیاسی کاملاً مساعد باشد.
در آن موقع همه ملتها از زندگی معنوی و اخلاقی محروم، و دشمنی و کینه و ظلم و تجاوز، همه را نسبت به یکدیگر بدبین و از هم جدا ساخته و از اینکه کسی بتواند بدون مدد غیبی جامعه را رهبری کند، همه مأیوس میگردند و همه از وضع خود ناراضی، و از مکتبهای مختلف که عرضه میشود ناامید بوده و منتظر تغییر و عوض شدن اوضاع میباشند.
در یک چنین موقعیتی، حضرت مهدی علیهالسلام و اصحابش، با نیروی ایمان و اخلاق حسنه و با نجات بخشترین برنامههای عمرانی و اقتصادی و عدالت اجتماعی، قدم به میدان میگذارند و آن نهضت الهی و دعوت روحانی را شروع میکنند و مردم را بسوی خدا و زندگی برابری و برادری، عدل و امنیت، صفا و وفا، راستی و درستی و نظم صحیح، میخوانند و خود و اصحابش، نمونه همه فضایل بشری میباشند و با نیروی ایمان و استقامت و پشتکار و همتی که مخصوص مؤمنان ثابت قدم است، هدف و مقصد خود را تعقیب مینمایند. معلوم است این جمعیت با آن برنامهها و وضع کار، در آن دنیای پرآشوب و غرق در طوفان گرفتاریها و فشارها، دلها را به خود متوجه نموده و فاتح و پیروز و موفق میشوند و هیچ نیروئی نمیتواند در برابر آنها مقاومت کند.
و شاهد این حقیقت، همان ظهور رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و پیشرفت سریع دین اسلام است، که یکی از علل ظاهری آن پیروزیهای پی در پی و درهم شکسته شدن ارتشهای انبوه دولت شاهنشاهی ایران و امپراطوری روم، فساد اوضاع اجتماعی و اداری ایران و روم بود که مردم این کشورهای پهناور را برای قبول یک دعوت صحیح و حکومتی متکی به مبانی عدالت و مساوات آماده کرده بود. چرا راه دور برویم؛ مگر امام خمینی چه کرد؟! او نیز احیاگر دین خدا در عصر دین ستیزی و دین گریزی بود.
قل ارایتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن یاتیکم بماء معین. (1)
بگو: اگر آب [سرزمین] شما فرو رود [و پنهان شود] چه کسى آب روان برایتان مىآورد؟
در این آیه خداوند خطاب به پیامبر اکرم، صلىاللهعلیهوآله، مىفرماید: اى محمد! به این کفار بگو: به من خبر دهید این آبى که خداوند در چشمهها و نهرها براى شما قرار داده تا از منافع آن بهرهمند شوید، اگر به گونهاى در زمین فرو رود که دسترسى به آن ممکن نباشد، چه کسى است که شما را به آب جارى رهنمون سازد؟
این آیه بیانگر مهمترین نعمت و رحمت الهى است که بر بندگان نازل شده است.
الم تر ان الله انزل من السماء ماء فسلکه ینابیع فى الارض ثم یخرج به زرعا مختلفا الوانه... (2)
آیا ندیدهاى که خداوند از آسمان آبى فرستاد، سپس آن را به چشمههایى در زمین راه داد، آنگاه به وسیله کشتزارى که رنگهاى آن گوناگون استبیرون مىآورد.
یکى از آثار این رحمت الهى، آبهاى زیرزمینى است که با قرار گرفتن آن در چشمهها، چاهها، و قناتها ذخیرهاى براى بهره بردارى از آن در موقع مناسب مىشود. خداوند در این آیه با بیان نقش آبهاى زیرزمینى در حیات بخشیدن موجودات زنده، و سؤال از عامل اصلى و رساندن مردم به این آب، مخاطبان خود را به رجوع به فطرت براى دریافت جواب آن، دعوت مىکند تا مردم متوجه شوند که تنها قدرتى که در وقت نیاز باید به او رجوع کرد و به او متکى بود، خداى قادر متعال است.
این ظاهر آیه است که درک آن براى همه ممکن است; اما در باطن آن معانى عمیقى نهفته است که همه کس قدرت فهم آن را ندارند. فهم باطن قرآن مخصوص معصومان و پاکانى است که به سرچشمه فیض الهى و هدایت ربانى رسیده و از کوثر زلال آن سیراب شدهاند، آنها مىتوانند ما را از این پوسته رویین عبور دهند و به مغز و محتوا برسانند.
آب مهمترین عامل زندگى مادى بشر است، اما روح انسان نیز نیاز به چشمهاى دارد که او را از کوثر زلال معارف الهى سیراب کند و حیات تازهاى در جانش بدمد و او را به اوج کمال برساند. آن سرچشمه هدایت الهى است که بدون راهنما و «خضر راه» رسیدن به آن ممکن نیست.
قطع این مرحله بى همرهى خضر مکن ظلمات استبترس از خطر گمراهى (3)
انبیا و اولیاى الهى با نور هدایتخود براى رهایى مردم از تاریکیها از هیچ تلاش و کوششى دریغ نکرده، و هر کدام همانند سرچشمهاى هستند که با تمام شدن آب آن، دوباره رحمت الهى ریزش مىکند و آبهاى جدیدى جایگزین آن مىشود، و به همین جهت در زیاراتى از امام صادق، علیهالسلام، خطاب به على، علیهالسلام، چنین آمده است:
السلام علیک یا... مظهر الماء المعین (4)
سلام بر تو اى مظهر آب روان!
از امام رضا، علیهالسلام، درباره این آیه سؤال شد، حضرت فرمودند: «ماؤکم یعنى ابوابکم»، که مراد از آن امامان هستند که هر کدام ابواب الهى بین او و خلق اویند. (5)
اگر هر کدام از این درهاى رحمت الهى بسته شود، سرچشمه حیات معنوى انسان بسته مىشود، و افراد هوشیار احساس سرگردانى مىکنند و براى یافتن راهبرى دیگر تلاش مىکنند. به همین جهت وقتى على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر، علیهالسلام، درباره تاویل این آیه سؤال کرد، حضرت فرمودند:
اذا فقدتم امامکم فلم تروه فماذا تصنعون؟ (6)
هرگاه امامتان را نیابید و او را نبینید چه مىکنید؟
اما خداوند هیچ گاه زمین را خالى از حجت قرار نمىدهد و با سپرى شدن عمر هر کدام امام دیگرى مىفرستد، بنابراین امام صادق، علیهالسلام، در تاویل این آیه مىفرمایند:
اذا غاب امامکم فمن یاتیکم بامام جدید؟ (7)
هرگاه امامتان از شما پنهان شود چه کسى امام جدید برایتان مىفرستد؟
با ختم نبوت و سپرى شدن حیات امامان معصوم دوران غیبت فرا رسید. این دوران همچون آبى است که براى ذخیره به زمین فرو رود، به امید روزى که با فراهم شدن زمینه جامعه براى پذیرش آن، این ذخیره الهى فوران کند و تشنگان واقعى معرفت را سیراب کند. امام باقر، علیهالسلام، در تاویل آیه محل بحث مىفرماید:
نزلت فى القائم، علیهالسلام، یقول: ان اصبح امامکم غائبا عنکم لا تدرون این هو؟ فمن یاتیکم بامام ظاهر یاتیکم باخبار السموات و الارض، و حلال الله و حرامه. ثم قال: و الله ما جاء تاویل هذه الآیة و لابد ان یجیى تاویلها. (8)
شش ویژگی به ما عطا شده و در هفت ویژگی از دیگران برتری یافتهایم: علم، حلم، جوانمردی، فصاحت، شجاعت، و محبت در قلبها به ما عطا شد. و برتری یافتیم به اینکه: پیامبر برگزیدة خدا حضرت محمد(ص) از ماست، صدّیق از ماست، طیّار از ماست، اسدالله و اسدالرسول از ماست، و سرور زنان جهانیان حضرت فاطمة بتول (سلام الله علیه) از ماست، و دو فرزند این امت و دو سرور جوانان اهل بهشت از مایند8.
شناخت امام
عظمت مقام امامت، ایجاب مینماید، کسی که حائز آن میشود از بالاترین صفات کمالی برخوردار باشد زیرا امامت، جایگاه راهبری، هدایت و نیابت رسول اللّه(ص) است. به همین دلیل، دربارة کسی که به این مقام راه مییابد، ویژگیهای ممتازی بیان شده است و لذا هر کس در پی کسب شناخت امام باشد، ناگزیر از جستوجوی این ویژگیهاست و هرکس واجد آن باشد، امام خواهد بود و در غیر این صورت، نه.
در کتاب امام مهدی(ع)؛ ردّی بر مدعیان امامت آمده است:
«... پس میان ایشان و برادران، پسرعموها و همة خویشاوندانشان تمایزی آشکار قرار داده شده که به واسطة آن حجت [خدا] از احتجاجشدگان و امام از مأموم بازشناخته میشود. از جمله اینکه آنان را در برابر گناهان عصمت بخشیده، از عیبها به دور، از آلودگیها پاک، و از شبهات عاری ساخته و ایشان را نگاهبانان علماش، امانتداران حکمتاش و جایگاه سرّش قرار داده و به وسیلة برهانها حمایتشان نموده است. در حالی که اگر چنین نبود، همة مردم با هم یکسان بودند و هر کسی میتوانست مدّعی امر خدا باشد»1.
اکنون، در ادامه متونی را که ویژگیهای جامع امامت را بیان کرده مرور میکنیم و سرانجام به دو ویژگی ممتاز عصمت و علم خواهیم پرداخت.
صفات امام
حضرت امیرالمؤمنین، امام علی(ع) در روایتی میفرمایند:
امامی که شایستة مقام امامت باشد، نشانههایی دارد: از جمله اینکه، اول، میداند که معصوم از گناه کوچک و بزرگ آن بوده، نیازمند پرسش نشده، در پاسخگویی به خطا نرفته، سهو و فراموشی نداشته، و به چیزی از امور دنیا سرگرم نمیشود. دوم، عالمترین انسانها نسبت به حلال و حرام، اجرای احکام، و امر و نهی خداوند و همة آنچه انسانها به خدا نیاز دارند میباشد، مردم نیازمند اویند و او از آنان بینیاز. سوم، میباید که شجاعترین انسانها باشد، زیرا او گروه (محور) مؤمنان است که به سوی او بازمیگردند، اگر از فرط خستگی و کندی شکست یابد، همة انسانها به سبب شکست او، متلاشی شوند. چهارم، میباید سخیترین انسانها باشد، هر چند همة اهل زمین بخل ورزند؛ چون اگر حرص و آز بر او مستولی شود، نسبت به اموال مسلمین که تحت اختیار اوست آزمندانه عمل خواهد کرد. پنجم، عصمت از جملة گناهان، که به وسیلة آن از پیروان که غیر معصوماند ممتاز شده، زیرا اگر معصوم نبود، از ورود به هلاکتگاههای گناهان کشنده و شهوتها و لذات نفسانی، که مردم در آن واقع میشوند، ایمن نبود»2.
در روایتی از حضرت امام رضا(ع) در پاسخ به این سؤال که:
از چه طریقی ادعای امامت از کسی که مدعی آن است، پذیرفته میشود، فرمودند: «از طریق نصّ و نشانه». سؤال شد: نشانة امام چیست؟ فرمودند:
علم و مستجاب الدعوه بودن3.
حضرت امام صادق(ع) نیز فرمودند:
ده خصلت، از ویژگیهای امام است: عصمت، نصوص، و اینکه عالمترین مردمان، پرهیزکارترینشان نسبت به خدا، آگاهترینشان نسبت به کتاب خدا، جانشین و وصیّ معروف و آشکار (امام پیشین)، و دارای معجزه و نشانه است. دیدهاش به خواب میرود ولی قلبش نمیخوابد، سایه ندارد و از پشت سرش مانند پیشِ رویش میبیند4.
تردیدی نیست که این موارد و دیگر ویژگیها بر امامان دوازده گانه(ع) پس از رسولالله(ص) منطبق است.
رسول خدا(ص) در روایتی چنین فرمودند:
«خداوند عزوجل به ما، ده خصلت اختصاص داده که آنها را به احدی قبل از ما عطا نفرموده بود و در احدی غیر از ما وجود ندارد: حکم (فرمان الهی)، حلم، علم، نبوت، جوانمردی، شجاعت، میانهروی، راستی، پاکی و پاککنندگی، و عفت فقط در ما وجود دارد. و ما کلمة پرهیزکاری، راه هدایت، والاترین نمونه، بزرگترین دلیل، محکمترین دستآویز، و ریسمان نیرومندیم. ما کسانی هستیم که خداوند به مودت ما امر فرموده است.
فماذا بعد الحقّ إلاّ الضّلال فأنّی تصرفون؛5
و بعد از حقیقت، جز گمراهی چیست؟ پس چگونه (از حق) بازگردانده میشوید؟»6
از امام امیرالمؤمنین(ع) نیز روایت شده که فرمودند: «ما اهل بیت، درخت نبوت، جایگاه رسالت، مورد آمدو شد ملائکه، خانة رحمت و معدن علمایم»7.
در خطبة امام زینالعابدین(ع) در مجلس یزید، آن حضرت فرمودند:
شش ویژگی به ما عطا شده و در هفت ویژگی از دیگران برتری یافتهایم: علم، حلم، جوانمردی، فصاحت، شجاعت، و محبت در قلبها به ما عطا شد. و برتری یافتیم به اینکه: پیامبر برگزیدة خدا حضرت محمد(ص) از ماست، صدّیق از ماست، طیّار از ماست، اسدالله و اسدالرسول از ماست، و سرور زنان جهانیان حضرت فاطمة بتول (سلام الله علیه) از ماست، و دو فرزند این امت و دو سرور جوانان اهل بهشت از مایند8.
این صفات کمالیه در هر یک از امامان(ع) به یک میزان قرار دارد، هر چند در بعضی از ایشان، چند صفت بارزتر از سایر آنهاست، و این به دلیل وجود اسباب و ظروف زمانی و مکانی است.
از حضرت صادق(ع) روایت شده که فرمودند: «ما در امر (امامت)، فهم، و حلال و حرام در یک مسیر قرار داریم، اما رسول خدا و حضرت علی (علیهما السلام) از فضایل ممتازی برخوردارند»9.
علامه سید محسن امین دربارة فضایل امامان(ع) مینویسد:
مناقبی که ما برای هر یک از امامان(ع) بیان کردیم، با مناقب امام دیگر تفاوت دارد. البته معنای این سخن آن نیست که منقبتی که ویژة یکی از امامان(ع) است در وصف امام دیگر صادق نباشد، زیرا هر یک از ایشان در همة مناقب و فضایل مشترک بوده، و نور و سرشت و احدی دارند و کاملترین اهل زمان خویش در همة صفات والا و برتراند. اما به دلیل اینکه شرایط و مقتضیات زمان متفاوت است، ظهور آن ویژگیها نیز تفاوت میکند. به عنوان مثال، ظهور صفت شجاعت در امیرالمؤمنین و فرزند آن حضرت، امام حسین(ع)، مانند ظهور آن در بقیة ائمه(ع) نیست زیرا شجاعت امام علی(ع) از طریق جهاد به همراه رسول اعظم(ص) و نبرد با ناکثین، مارقین و قاسطین در ایام حکومتشان و شجاعت امام حسین(ع) در واقعة کربلا که در آن به ایستادگی در برابر ظالمان امر نمود، ظهور یافت. ولی آثار شجاعت سایر ائمه(ع) به صورت آشکار بروز و ظهور نیافت زیرا ایشان مأمور به صبر و مدارا بودند و همگان بر این امر متفقاند که آنان شجاعترین مردم زمان خود بودهاند. همچنین آثار علم در حضرات باقر و صادق(ع) بیش از سایر امامان(ع)، به دلیل از بین رفتن شرایط خفقان، ظهور یافت. زیرا این دو امام همام، در پایان حکومت رو به اضمحلال اموی و ابتدای حکومت نوپای عباسی میزیستند و همگان متفقاند که عالمترین افراد زمان خود بودند. لذا آثار کرم و سخاوت، کثرت صدقات و آزاد کردن بندگان در ایشان بارزتر از سایر امامان(ع) است، که ممکن است دلیل آن بسط ید ایندو امام یا فزونی تعداد نیازمندان در سرزمین ایشان باشد. علاوه بر این عبادت این امامان(ع) نیز بارزتر و آشکارتر از سایران بوده است، بنابر برخی از موجبات و متقضیات همچون، اندک بودن اطلاع مردم از حالات دیگر امامان، یا کوتاه بودن حیات دنیوی آنان و نظایر این دلایل در حالی که همگی عابدترین افراد دوران خود بودهاند.
یا اینکه آثار حلم و بردباری در بعضی از ایشان آشکارتر از دیگران بوده، به دلیل فراوانی ابتلاءات و انواع آزار و اذیتها نسبت به آنان که موجب بروز حلم انسان حلیم میشود، در حالی که همه ایشان حلیمترین افراد زمان خود بودهاند. و همچنین دیگر مقتضیات و ویژگیها»10.
و جهانیان به وجود صفات کمالیه در ائمه اطهار(ع) گواهی داده، و حتی دشمنانشان آن را تأیید کردهاند. « الفضل ما شهدت به الأعداء؛ فضیلت و برتری آن است که مخالفان و دشمنان نیز به آن گواهی دهند». هرچند تلاشهای فراوانی از سوی دشمنانشان صورت گرفت تا به ویژگی ناشایستی در وجود ایشان دست یابند اما نتوانستند. به منظور آگاهی از شهادت دشمنان بر فضایل اهل بیت(ع) میتوان به کتابهای تاریخ و سیره مراجعه کرد که مملو از آنهاست.